چگونه آدم باشیم!
کودک و نوجوان > فرهنگی – اجتماعی – طنز > عبدالله مقدمی:
اگر همین الآن به آدم بگویند که کتاب درسیات را دوست داری یا نه؟ جواب میدهد: الآن یا الآن؟ یعنی احساسات ما در برابر کتابهای درسی بستگی به زمان دارد.
آخر تابستان و قبل از شروع مدرسه، تقریباً هیچ آدمی نیست که منتظر گرفتن کتاب درسیاش نباشد.
قدیمها که کتابها را مدرسهها پخش میکردند، یکی از موارد حسودی بچههای یک مدرسه به مدرسهی دیگر، همین زودتر گرفتن کتاب بود. یعنی آن وقتها بچه از رسیدن به کتاب درسیاش طوری خوشحال میشد که کریستف کلمب از رسیدن به قارهی آمریکا خوشحال نشده بود.
البته همانطور که خودمان میدانیم این خوشحالی و ذوقکردن خیلی طول نمیکشید و به محض اینکه بقیه هم کتابهایشان را میگرفتند، کلاً از بین میرفت.
اما چیزی که هنوز از قدیم تا حالا عوض نشده، احساس آدم نسبت به کتابهایش است. یک هفتهی آخر را جوری انتظار میکشیم که بزرگترین محققان و استادان برای انتشار جدیدترین نظریات و مقالات علمی انتظار نمیکشند. اما به محض این که کتاب را میگیریم، با دو بار ورق زدن هویجوری! تازه یادمان میافتد که باید در 9 ماه آینده هرروز قیافهی این بزرگوار را تحمل کنیم.
ظرف سه سوت خوشحالیمان تبدیل به بیحالی میشود. تازه آن وقت است که آدم متوجه میشود بعضی از نقاشیهای کتابها چهقدر بیریخت است. محتوایش هم یكجورهایی نچسب است. کاغذش هم به درد نمیخورد و…
اما به هر حال چارهای نیست و باید با واقعیت کنار آمد. برای کنار آمدن با واقعیت آدم سراغ بابا رفته، مبلغی پول و مقداری بد و بیراه از ایشان تحویل میگیرد. فحش را پیش خودش نگه میدارد و با پول، میرود کتابهای درسیاش را سیمی و جلد میکند.
اگر چیزی تهش ماند چند تا برچسب اسم و فامیل هم میخرد. اگر باز هم چیزی تهش ماند که خب معلوم است، میرود خوراكی میخرد و به جان باباجانش دعا میکند.
کتابهای درسی هم که انگار خودشان از احساس آدم خبر دارند، نامردی نمیکنند و برای درآوردن پدر مخ آدم، سنگ تمام میگذارند. حیف که پدر مخ آدم مثل پدر خود آدم پول توجیبی نمیدهد.
این کتابها اصلاً به این توجه ندارند که درست است که کتاب گوید سخن فراوان» ولی خب، این را هم همه میدانند که کم گوی و گزیده گوی چون دُر». اصلاً اگر دقت کنیم، میبینیم که دُر کلاً حرف نمیزند! ما نمیدانیم کتابهای درسی چرا از دُر یاد نمیگیرند. تازه حرف هم که میزنند همهاش حرفهای سختسخت میزنند.
تو یار مهربانی، دانا و خوشزبانی
اما چه میشود که کمتر سخن برانی؟
مطلب
درباره این سایت